ازکویردل

کاغذپاره

ازکویردل

کاغذپاره

نوشته های شخصی

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۶/۳۱
    آب
پیوندها
۱۲
مرداد

آموزش سئو با چک لیست سئو ابتکاری ترین روش برای آموزش سئو است که لازمه هر سئوکار و مدیر سایت است، این چک لیست سئو 2020 که در به ما کمک می کند تا مشکلات سایت را تک به تک حل کنیم و جلو بیریم، با این کار سایت از 0 تا 100 از لحاظ سئو، با آخرین فاکتورهای گوگل توسط تیم سئوکال تهیه شده است.

 

چک لیست سئو داخلی مبحثی است که امروز میخواهیم به آن بپردازیم ، البته این موضوع در سئو داخلی و خارجی بسیار پر اهمیت میباشد چراکه تمامی موارد تاثیر گذار در زمینه سئو را در آن درج کرده ایم.

خب بدون هیچ مقدمه ای برویم سراغ توضیحات اصلی:

  1. تکرار کلمه کلیدی 1.5% الی 3% در متن
  2. 2% از متن کلمات هم معنی با کلمه کلیدی اصلی
  3. در متن یکبار کلمه کلیدی با رنگ قرمز

ـ به وسیله ابزارها و سایت‌های آنالیز جستجوی کاربران اینترنتی، کلمات کلیدی را پیدا کنید و حجم جستجوی آن‌ها را بررسی کنید. مثلاً برای محصول «کیف پول چرمی زنانه» ببینید چه ترکیبی از این چهار کلمه بیشترین جستجو را داشته است و آن را در اولین نوبت و سپس ترکیب‌های بعدی را در ادامه متن به کار بگیرید.

ـ کوتاهی یا بلندی کلمات کلیدی را بر اساس حجم جستجو (که به وسیله ابزارهایی مانند گوگل ترندز به دست می‌آورید) انتخاب کنید. لزوماً کلمات دم‌دراز و بلند بیشترین حجم جستجو را ندارند.

۱۶
دی


 دلگیرم،دلتنگم،از انسانیت،از بودن در دنیایی که مردمانش راه را بی راهه رفته اند!خسته ام از دیدن کودکی که آرزوهایش را در پشت ویترین مغازه ها سوسو می زند!

آه از نهادم بر می آید از دیدن پدری که سر بر زبا له دانها می برد تا نان شب فرزندانش را شرمنده نباشد.

      افسوس و صد افسوس عدالتی در کار نیست،در عجبم که اینگونه نام علی را بلند بلند فریاد می زنیم و عدالت علی را گم کرده ایم.عده ای به نان شب خود محتاج و عده ای اختلاسهای میلیاردی!

عده ای در شبهای سرد زمستان  کارتن خواب و عده ای خانه های آنچنانی و ویلاهای بالا شهری!

عدالت را در دستان پینه بسته کارگر سر گذر ،عدالت را در زمینهای کشاورزی و مادران به کار گماشته،عدالت را در گورهای مالامال از دود،عدالت رادر سفره های خالی از گوشت،عدالت را کجا

جست وجو کنم.

۰۷
آذر

کاش دینی بود به نام انسانیت،مرامی بود به نام عشق،

  کاش جای اینهمه جنگ ،کشتن و کشتار ،مهربانی بود و صفا،

کاش کودکان  به جای دلهره ،اظطراب و تشویش از دست دادن پدر و مادر ،دنبال بازیهای کودکانه خویش بودند.

کاش انسانیت نمرده بود!

    کاش انسانها همدیگر را نجس نمی خواندند،کاش آستانه تحملشان بیشتر بود،کاش انسانها همدیگر را حذف نمی کردند ،از تصویر و سخنان همدیگر نمی ترسیدند.

کاش انسانیت بود و دنیایی از مهربانی.

     کاش عدالت بود و برابری ،نه کسی برای لقمه ای نان سربه زباله دانها می برد و نه کسی از شکم بارگی به فکر کشتار مردم بی گناه.

کاش به جای ریختن بمب بر سر مردم شاخه های گل به مردم نثار می کردیم،

کاش سایه ای بالای سر تمام مردمان بود،کاش نه کارتن خوابی بود ونه کودکان کار!

کاش در ایام پیری پدران ومادران آسوده بودند،دغدغه نان نداشتند!

کاش وعده های دروغین نبود!

دنیایمان مهربانی را کم نداشت،انسانیت را جشن می گرفتیم

     اما در دنیای امروز انسانها تاب و تحمل همدیگر را ندارند،از حال همدیگر بی خبرند،

مهربانی و انسانیت را از یاد برده اند،دنیای انسانها شده است  از دنیای مجازی،سرد و بی روح

دنیای انسانها به کدام سو می رود ،ترور،خشونت ،دروغ ،تهمت،افترا،اختلاس،کشتار بی گناهان،بی عدالتی،ظلم،ستم ودر نهایت مرگ انسانیت!



۰۷
آذر

چهل و پنج درصد مردم امریکا در فقر زندگی می کنند.


     یک زندگی راحت ،اندکی آرامش سهم هر انسانی است،تمامی پیامبران آمدند تا  کرامت انسانها ،تا انسانیت را برای نسلهای بشری نهادینه کنند. تا طعم عدالت را لایه های زیرین جامعه بچشند.

     همیشه اینگونه بوده و هست تا عده ای کاخها را بسازند و عده ای بر کاخها بنشینند. و کاخ نشینها به هم افتند و دستور دهند و کوخ نشینها را به جان هم اندازند و خود به تماشا بنشینند.

شاید زمانی گلادیاتورها را در رم به جان هم می انداختند تا دمی  لذت ببرند.اما

امروزه انسان متمدن قرن بیست ویکم از زجر انسانهای زیردست لذت می برد هنوز این باور وجود دارد که عده ا ی به دنیا آمده اند تا برده بمانند ،تا کار کنند و اربابهایشان بخورند و بیاسایند. در مدرسه به من آموختند که اسلام دین برابری و عدالت و انسانیت است و من نیز باورم شد من نیز از زندگانی محمد و علی فهمیدم که اسلام دین برادری و برابری است.

     اما امروز پایه های باورهایم لرزان شده است،من نشانی از عدالت در جامعه نمی بینم ، من می بینم و می شنوم  ،عالمان دینی دیگران را نجس می خوانند ،من می بینم آنهایی که باید الگوی من باشند در تهمت و افترا و ناسزا گوی سبقت را از دیگران ربوده اند.

من می بینم فقر و فلاکت و نداری در جامعه ام بیداد می کند و نمی بینند و فقر مردم امریکا را می بینند. من بی عدالتی را با تمام وجود حس می کنم .کاش یا نام مسلمان بر خود ننهاده بودیم یا به اسلام عمل می کردیم!

  اسلام ضربه ای که از من و تو مسلمان می خورد از یهودی و مسیحی نمی خورد!




۲۷
آبان

بزرگ نشوید،بگذارید دنیایتان کودکانه بماند،

در دنیای ما ادم بزرگها ،سالهاست انسانیت مرده است،

    بزرگ که شدی مجبوری چون گرگها با چشمانی همیشه باز بخوابی ،یا باید دیگران را بدری و یا منتظر بمانی تا دریده شوی، سادگی کودکانه از زندگی انسانها رخت بر بسته!  می دانی اینجا روی زمین حماقت میداندار شده است،دریدن و دراندن دیگران افتخار است،

۲۲
آبان


یاد واره  شهدا،،چه خوب و پسندیده یاد و خاطره شهدا را زنده نگه داشتن!

 اما یاد واره های ما شده است دور هم جمع شدن و گفت وگویی ،خاطره ای،  سخنی  ،مقاله ای و عکسی به یادگار و دگر هیچ!

ودر آنسو خانه ای با تابلویی نصب شده بر سردرب وردی آن  ،-خانه شهید- ،و درون خانه مادری چشم به در دوخته ،و قاب عکسی  نشسته بر سینه دیوار ،همدم شبهای تنهایی مادر.

افسوس ما از یاد و خاطره شهید  فقط وفقط یادواره  و همایش و شعار آموخته ایم  و فراموش کرده ایم  تنهایی شبهای سرد زمستان را که چگونه  مادران دل شکسته، تنها به صبح می رسانند،فراموش کرده ایم آنها به گردن ما حق دارند که فرزندان رشیدشان سینه سپر کردند تا امروز من و تو ،ما و شما  در آسایش بنشینیم .

انگار یادمان رفته است که علی  به خانه شهید سر می زد و سر در تنور داغ می برد و برای فرزندان شهید نان می پخت و زخم زبانها را به دل می خرید تا فرزندان شهید احساس تنهایی نکنند .

مادران عزیزند و مادران شهید عزیزتر ،خاک پای مادر شدن افتخاراست ،اما کدام یک از ما به خانه مادران شهید سر می زنیم ؟کدام مسئول  سری به خانه مادران پیر و چشم به راه می زند تا ببیند  چگونه روزگار می گذرانند ؟!آنها شاید انتظاری نداشته باشند ، اما ،   ما  چرا و چگونه باید فراموش کنیم که این شیرزنان را داغ فرزند کمر شکسته است ، نباید تنهایشان بگذاریم ؟

ما که داعیه  اسلام و انسانیتمان گوش فلک را کر کرده است،آیا پشت میز نشستن و دستور العمل صادر کردن و بخشنامه نوشتن مشکل را حل می کند، چرا نباید برای مادران پیر و از کار افتاده پرستار بگذاریم تا روزگار پیری و بی کسیشان به سختی نگذرد ،تا ادای دینی کرده باشیم.

     امروز در هیاهوی بازیهای سیاسی و تهمتها و افترا ها و دورغ ها و تزویرها و ریا کاریها

در خبر های منتشر شده از اختلاس و حقوقهای نجومی و واگذاریهای آنچنانی ووامهای چند صد میلیاردی فقط و فقط می توانیم بگوییم شهدا ما شرمنده ایم!

    شرمنده ایم که این راه شما نبود که ما می رویم ،شما در خاکریزها و کانالها ،در سرما و گرما به تنهایی رشادت کردید و سربلند شدید و امروز مادران شما در خانه های تنهایی روز و شب را به غم سپری می کنند.

۱۰
آبان

تا کی زنده خواهیم ماند ؟!تا کی عمرمان به دنیا خواهد بود؟!

اینگونه بر بال غرور نشسته ایم!

   تا اینجای زندگی چه کرده ایم ؟ گیرم دنیا را گرفتیم ،گیرم به همه مال و اموال دنیا رسیدیم،

گاهی نگاهی به پشت سر ، به گذشته نه چندان دور حسرتها و افسوسها!

وچه زود گذشت ...........

 وبه همین زودی آینده نیز خواهد گذشت.....

   و ناگهان هنگامه رفتن فرا می رسد،با کوله باری از ندامت ،هنگامه برابری همه با یک لباس سفید ساده و بی آلایش ،!   کفن هیچکس را از طلا نخواهند ساخت، که اگر هم بسازند چه سود!؟

   پس اندکی درنگ ،اندکی تفکر،

اندکی به یاد هم بودن ،همدیگر را دوست داشتن،محبت کردن ،مهر و وفا ورزیدن

 و عاشق بودن .از ما آنچه خواهد ماند یادی و نامی و

سنگی بر مزار .

کاش آنگونه باشیم تا آنانی که بر مزارمان می گذرند حسرتی در نگاهشان بماند.


کاش می دانستیم با گفتن یک دوستت دارم هیچ از غرورمان کم نخواهد شد،

کاش می دانستیم شکستن دل هنر نمی باشد.

کاش به آه دل سوخته و شکسته نمی خندیدیم،


کاش تا نفس می کشیم و دمی هست و باز دمی قدر همدیگر را بدانیم،

کاش حسرت را به دل همدیگر نگذاریم.


افسوس و صد افسوس فقط آموخته ایم تا کسی از میانمان رفت ، بگوییم


"فلانی یار خوبی بود و ما قدرش ندانستیم"


ولی آنهنگام فلانی در خاکی سرد خفته است و برای همیشه هم آغوش خاک گشته است.


قدر آنانی که جایی در دلشان داریم و جایی در دلمان دارند بدانیم.

پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ،خویش ،آشنا ،دوست ، رفیق،همسایه ......

نگذاریم برای زمانی که تن به آغوش خاک سپرده اند و سپرده ایم

 

ودر آنروز نه از تو کاری برآید و نه از من



۰۸
آبان

محکوم شدن به برگرداندن هشت هزار میلیارد،اختلاس در بانک ،حقوقهای نجومی،املاک شهرداری،معاون اول  اولین شخص اجرایی کشور در زندان  ،معاونین در مظان اتهام،اختلاس سه هزار میلیارد ،دکلهای گم شده،رقمهای اختلاسی که راحت بر زبان می آیند وراحت محکوم می کنند ،    این چه دردی است که به جامعه ما افتاده است          به کجا می رویم،؟

آیاکسی از خود می پرسد بسیار ند مردان و زنانی که به نان شب خویش  محتاجند،آیا می دانند برای بسیار ی  حتی میلیون عددی نا ملموس است تا چه رسد به میلیارد!آیا کسی از خود می پرسد در سر گذر ها چه می گذرد  کارگرانی که اگر یک روز کار نباشد  شرمنده زن و بچه خویش می شوند.

کسی از خود می پرسد با این رقم های اختلاس برای چند جوان بیکار این مرز و بوم می توان اشتغال ایجاد کرد؟

۳۱
شهریور

امروز با دیدن درختان خشکیده بادام وگردو عرقی سرد سراپا وجودم  را فرا گرفت،امید روستائیانی که خشکیده بود. وکسی از کسانی که باید به فکر باشند به فکر نیست.

  من روستایی نمی دانم  وواقعا نمی دانم وضعیت آب بحرانی است. اما آیا مسولین نمی دانند که دیگر آبی نخواهد ماند برای سالهای آتی با این مدیریت آب و با این مرف بی رویه !

چرا هیچکس به فکر نیست ،در پارکها و مکانهای عمومی در گذر ها و اقامتگاههای بین راهی شیر آلاتی که نصب شده است همه و همه مشکل دارند و همه نشتی آب دارند وآب را

هدر می دهند .

انگار مسولین نشستهای زمین را در دشتهای کشور نمی بینند و خشک شدن قناتها و پایین رفتن سفره آب زیرزمینی را نمی بینند و نمی فهمند .

انگار مهم نیست که آبی در روستاها و شهرها یافت نشود و آبادیها خشک شود.

       آنهایی که قلم به دست گرفته اند و انصاف را از یاد برده اند و هر روز تهمتهایی را نثار این وآن که نه قلمی دارند و نه اجازه حرف زدنی می کنند بهتر است به مشکلات مردم بپردازند

و برای مردم فکری بردارند .

که اگر آبی  نباشد کشوری نخواهد بود .

.

 

 

۳۱
شهریور


دلم گرفته ،می شود آرام وبی صدا گریست،بر حال فرزندان آدم !

انسانهایی که انسانیت را از یاد برده اند،مهربانی را فراموش کرده اند،

   پس" بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران"

انسانها به جان هم افتاده اند،همدیگر را می درند وحشیانه!  می درند و در این دریدن کودک و پیر و جوان نمی شناسند،آنها فراموش کرده اند خدایشان یکی است ،

  انسانها انگار فراموش کرده اند چند روزی را بیشتر مهمان این دنیا نخواهند بود، و برای همین چند روزه بی ارزش دنیا اینگونه به جان هم افتاده اند و آنهایی هم

که سر در لاک خویش فرو برده اند چنان به دنیا و مال دنیا چسبیده اند که فراموش کرده اند همسایه ای هم هست آشنا و دوستی هم هست و شاید در پناه خانه همسایه

کسی مانده باشد با درد نداری .

انگار اگر همسایه ندارد تا بخورد و بپوشد ما را وظیفه ای نیست ،یا اصلا رنگ زرد آنهایی را که درد می کشند نمی بینیم یا اگر میبینیم نمی فهمیم.

در گذشته می گفتند عده ای به دنیا می آیند تا برده باشند و عده ای به دنیا آمده اند تا اشرافی گری کنند و ما امروز قیافه روشنفکرانه به خود می گیریم و محکوم می کنیم و

به رفتار آنها می خندیم و فراموش می کنیم خودمان در قرن بیستم اگر از آنها بدتر نباشیم بهتر نیستیم.

  روزی زنی را دیدم با بچه ای شیر خواره مشغول کار کشاورزی برای دیگران که اگر مجبور نبود.........

وما هنوز زنده ایم ونفس می کشیم

تفاوت سطح زندگی این کارگران با بالا نشینان را چگونه باید تحمل کرد، مگر آنها را از این دنیا و از نعمتهای خدادای سهمی نیست .

انصاف را فراموش نکنیم اگر زیاد داریم بگذاریم آنهای را که ندارند سهمی از دنیا داشته باشند.بگذارید لبخند برلب  تمام فرزندان آدم  بنشیند.