ازکویردل

کاغذپاره

ازکویردل

کاغذپاره

نوشته های شخصی

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۶/۳۱
    آب
پیوندها

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۷
آبان

بزرگ نشوید،بگذارید دنیایتان کودکانه بماند،

در دنیای ما ادم بزرگها ،سالهاست انسانیت مرده است،

    بزرگ که شدی مجبوری چون گرگها با چشمانی همیشه باز بخوابی ،یا باید دیگران را بدری و یا منتظر بمانی تا دریده شوی، سادگی کودکانه از زندگی انسانها رخت بر بسته!  می دانی اینجا روی زمین حماقت میداندار شده است،دریدن و دراندن دیگران افتخار است،

۲۲
آبان


یاد واره  شهدا،،چه خوب و پسندیده یاد و خاطره شهدا را زنده نگه داشتن!

 اما یاد واره های ما شده است دور هم جمع شدن و گفت وگویی ،خاطره ای،  سخنی  ،مقاله ای و عکسی به یادگار و دگر هیچ!

ودر آنسو خانه ای با تابلویی نصب شده بر سردرب وردی آن  ،-خانه شهید- ،و درون خانه مادری چشم به در دوخته ،و قاب عکسی  نشسته بر سینه دیوار ،همدم شبهای تنهایی مادر.

افسوس ما از یاد و خاطره شهید  فقط وفقط یادواره  و همایش و شعار آموخته ایم  و فراموش کرده ایم  تنهایی شبهای سرد زمستان را که چگونه  مادران دل شکسته، تنها به صبح می رسانند،فراموش کرده ایم آنها به گردن ما حق دارند که فرزندان رشیدشان سینه سپر کردند تا امروز من و تو ،ما و شما  در آسایش بنشینیم .

انگار یادمان رفته است که علی  به خانه شهید سر می زد و سر در تنور داغ می برد و برای فرزندان شهید نان می پخت و زخم زبانها را به دل می خرید تا فرزندان شهید احساس تنهایی نکنند .

مادران عزیزند و مادران شهید عزیزتر ،خاک پای مادر شدن افتخاراست ،اما کدام یک از ما به خانه مادران شهید سر می زنیم ؟کدام مسئول  سری به خانه مادران پیر و چشم به راه می زند تا ببیند  چگونه روزگار می گذرانند ؟!آنها شاید انتظاری نداشته باشند ، اما ،   ما  چرا و چگونه باید فراموش کنیم که این شیرزنان را داغ فرزند کمر شکسته است ، نباید تنهایشان بگذاریم ؟

ما که داعیه  اسلام و انسانیتمان گوش فلک را کر کرده است،آیا پشت میز نشستن و دستور العمل صادر کردن و بخشنامه نوشتن مشکل را حل می کند، چرا نباید برای مادران پیر و از کار افتاده پرستار بگذاریم تا روزگار پیری و بی کسیشان به سختی نگذرد ،تا ادای دینی کرده باشیم.

     امروز در هیاهوی بازیهای سیاسی و تهمتها و افترا ها و دورغ ها و تزویرها و ریا کاریها

در خبر های منتشر شده از اختلاس و حقوقهای نجومی و واگذاریهای آنچنانی ووامهای چند صد میلیاردی فقط و فقط می توانیم بگوییم شهدا ما شرمنده ایم!

    شرمنده ایم که این راه شما نبود که ما می رویم ،شما در خاکریزها و کانالها ،در سرما و گرما به تنهایی رشادت کردید و سربلند شدید و امروز مادران شما در خانه های تنهایی روز و شب را به غم سپری می کنند.

۱۰
آبان

تا کی زنده خواهیم ماند ؟!تا کی عمرمان به دنیا خواهد بود؟!

اینگونه بر بال غرور نشسته ایم!

   تا اینجای زندگی چه کرده ایم ؟ گیرم دنیا را گرفتیم ،گیرم به همه مال و اموال دنیا رسیدیم،

گاهی نگاهی به پشت سر ، به گذشته نه چندان دور حسرتها و افسوسها!

وچه زود گذشت ...........

 وبه همین زودی آینده نیز خواهد گذشت.....

   و ناگهان هنگامه رفتن فرا می رسد،با کوله باری از ندامت ،هنگامه برابری همه با یک لباس سفید ساده و بی آلایش ،!   کفن هیچکس را از طلا نخواهند ساخت، که اگر هم بسازند چه سود!؟

   پس اندکی درنگ ،اندکی تفکر،

اندکی به یاد هم بودن ،همدیگر را دوست داشتن،محبت کردن ،مهر و وفا ورزیدن

 و عاشق بودن .از ما آنچه خواهد ماند یادی و نامی و

سنگی بر مزار .

کاش آنگونه باشیم تا آنانی که بر مزارمان می گذرند حسرتی در نگاهشان بماند.


کاش می دانستیم با گفتن یک دوستت دارم هیچ از غرورمان کم نخواهد شد،

کاش می دانستیم شکستن دل هنر نمی باشد.

کاش به آه دل سوخته و شکسته نمی خندیدیم،


کاش تا نفس می کشیم و دمی هست و باز دمی قدر همدیگر را بدانیم،

کاش حسرت را به دل همدیگر نگذاریم.


افسوس و صد افسوس فقط آموخته ایم تا کسی از میانمان رفت ، بگوییم


"فلانی یار خوبی بود و ما قدرش ندانستیم"


ولی آنهنگام فلانی در خاکی سرد خفته است و برای همیشه هم آغوش خاک گشته است.


قدر آنانی که جایی در دلشان داریم و جایی در دلمان دارند بدانیم.

پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ،خویش ،آشنا ،دوست ، رفیق،همسایه ......

نگذاریم برای زمانی که تن به آغوش خاک سپرده اند و سپرده ایم

 

ودر آنروز نه از تو کاری برآید و نه از من



۰۸
آبان

محکوم شدن به برگرداندن هشت هزار میلیارد،اختلاس در بانک ،حقوقهای نجومی،املاک شهرداری،معاون اول  اولین شخص اجرایی کشور در زندان  ،معاونین در مظان اتهام،اختلاس سه هزار میلیارد ،دکلهای گم شده،رقمهای اختلاسی که راحت بر زبان می آیند وراحت محکوم می کنند ،    این چه دردی است که به جامعه ما افتاده است          به کجا می رویم،؟

آیاکسی از خود می پرسد بسیار ند مردان و زنانی که به نان شب خویش  محتاجند،آیا می دانند برای بسیار ی  حتی میلیون عددی نا ملموس است تا چه رسد به میلیارد!آیا کسی از خود می پرسد در سر گذر ها چه می گذرد  کارگرانی که اگر یک روز کار نباشد  شرمنده زن و بچه خویش می شوند.

کسی از خود می پرسد با این رقم های اختلاس برای چند جوان بیکار این مرز و بوم می توان اشتغال ایجاد کرد؟