ازکویردل

کاغذپاره

ازکویردل

کاغذپاره

نوشته های شخصی

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۶/۳۱
    آب
پیوندها

۷ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۸
دی

"چه کسی صدا زد مرا"،

  پشت این غبار مه گرفته،

پشت آن سرو بلند آرزوها!


من وتو ،

وآن نگاه خسته از باد،

به دیار آرزوها

به سکوت روزهای رفته از عمر،

به اشک کودکی گرسنه،به انتظار نشسته،

من و آن صدای آشنا

   تو و آن صدای غمگین و شکسته ،

منم وامید فردا!

    منم و چشم  مانده در راه!


تو بیایی، من بمانم و رهایی


۱۹
دی


   از دروغ بدم می آید دروغهایی که بهای بدست آوردن دنیای بی ارزش انسانهاست،

از تهمت متنفرم، که بهای ریاست چند روزه دنیاست،

دنیا و حکومتهای دنیایی به گفته علی (ع)از آب بینی بز بی ارزش تر است،

و مانده ام برای دنیایی اینگونه بی ارزش چه تهمتها که نثار همدیگر می کنیم ،

چه دروغها و ناسزاها یی که به همدیگر روا می داریم،

از گذشتگان درس عبرت نمی گیریم،

دیگر اثری از آنها که کاخها ساختند و ظلم وستمها کردند نیست،

هنگامه مهربانی است!

هنوز هم می توان فریاد کرد زنده باد مخالف من!

هنوز هم می توان با گفت وگو مشکلات را حل کرد!

باید بیاموزیم انسانیم و از نژاد برتر

باید باور کنیم انسانیت برتر از هر چیز دیگری است

باید دوست  داشتن را تمرین کرد

تنفر و ناسزا و قهر و دشمنی هنر نیست!


۱۶
دی
چرا انسانها نمی توانند با آرامش در کنار هم باشند.
     خداوند انسانها را آفرید،
زمین را در اختیار انسانها قرار داد ،و انسانها به طبیعت دست یازیدند ،
انسان شروع به تخریب طبیعت کرد،جنگلها و دشتها را نابود کرد
انسان می خواست تا طبیعت را به تسخیر در آورد تا خود آسوده زندگی کند.
جنگ و خونریزی در بین جوامع بشری در گرفت،
پیامبرانی از جنس مهربانی آمدند تا مهربانی و انسانیت را در بین انسانها نهادینه کنند
آمدند تا تا بگویند برابری و برادر لازمه زندگی انسانهاست.
  حس برتری جویی انسان را بر آن داشت تا خود را برتر از دیگران بداند
کم کم ظلم به زیر دستان،شروع شد عده ای ظالم شدند و گروهی مظلوم
بر زیردستان اینگونه گفتند که مشیت الهی است تا ظالمان به ظلم خود ادامه دهند
گروهی ارباب شدند و گروهی برده و زیردست،

وامروز در قرن پیشرفت صنعتی انسان باز حاکمان بر آنند تا هرکدام سیطره خویش را بر جهان وجهانیان گسترش دهند
می کوبند و ویران می کنند و دربند واسیر و اعدام می کنند تا چند صباحی بیشتر دوام بیاورند
امروز نیز مانند دوران کهن هنوز مردم عده ای برده اند و گرفتار و تنها چیزی که فرق کرده نام بردگی عوض شده است
امروز نیز در سراسر جهان عده ای بسیار گرسنه اند و زیر بار ظلم وستم وعده ای بر کاخهای رویایی خویش به فکر چپاول و غارتگری !
و هنوز انسان به این باور نرسیده است که اینگونه که وحشیانه می تازد تیشه به ریشه خود می زند.
واینگونه که طبیعت را ویران می کند کره خاکی را به ورطه نابودی نزدیک ونزدیکتر می کند
۱۵
دی
ایستگاه آخر:
قطاردنیا را ایستگاهی است که دیر یا زود مسافرانش را به ایستگاه خواهد رساند،
چگونه زیستن در دنیای هزار رنگ مهم است،
اینکه بر قطار زندگی نشسته ایم ،مسافر سفری شده ایم که ما را اختیاری نبود،بماند.
اما اختیار اینکه از سفر کوتاه پیش رو چگونه استفاده بریم با خودمان است
اینکه با همسفرانمان چگونه برخورد کنیم ،تا در ایستگاه پیاده شدن دلتنگمان شوند
تا در فراقمان بیادمان بمانند ،
اینکه از این سفر کوتاه لذت ببریم،اختیاری است که در دستان خود مان است.
قطار زندگی در حرکت است روزها و ماه هایی که می گذرد عمر کوتاه ماست که از دست می رود.
آنقدر درگیر فراز و نشیب راه شده ایم که لذت زندگی را از دست داد ه ایم ،
   قدر باهم بودنهایمان را نمی دانیم،
مناظر زیبایی را که می گذرد، نمی بینیم ،
دست اندازهای زندگی را بزرگ و بزرگتر می بینیم،
دلگیر می شویم از همدیگر و زانوی غم بغل می گیریم.
و ناگهان ایستگاه آخر می رسد
ایستگاهی که پیاده می شویم
تنهای تنها پای در راهی می نهیم
که از همسفران خبری نیست
اگر کوله باری از خوبی برای خود برداشته باشیم
در این راه تنها به سرانجام نیک خواهیم رسید
پس تا به ایستگاه آخر نرسیدیم
بیاییم قدر هم بدانیم ،بزرگتر ها را احترام کنیم
کوچکتر ها را در یابیم
  همه انسانیم،برادر و خواهریم
دنیا را ارزش غرور و کبر و ریا نیست 

۱۳
دی


ای مردم ما در زمانه ای پر عناد و بد کینه گرفتار شده ایم ; انسان نیکدل و پاکدامن را در این روزگار بد میشمرند ، وستمکاره در این عصر بر تند باد غرور و نخوتش میافزاید ; آنچه میدانیم سودمان نمی بخشد و آنچه را نمیدانیم نمیپرسیم و از بد بختی کوبنده ای که فرا میرسد بیم نداریم تا آنگاه که بر سرمان فرود آید. مردم بر چهار گروه اند :

یکی آنکه از پلید کاری در زمین باز نمی ایستد مگر هنگامیکه جانش ناتوان گردد و تیغش کند و دستش تهی. دیگری آنکه شمشیر را بر کشیده و آتش شرارتش را بر افروخته و سواره و پیاده اش را بسیج کرده; خود را فروخته و ایمانش را باخته است تا ثروت خلق را به غارت برد یا بر سر سپاهی فرمان راند و یا بر سر منبری بالا رود. چه بد سودایی است که دنیای پست را بهای خویشتن خویش بینی و آنرا در ازای آنچه نزد خدا داری بگیری.

دیگری با کار دین در طلب دنیاست و نه با کار دنیا در طلب دین ; آرامش و وقار به خود میدهد و قدمهایش را آهسته و نزدیک بهم برمیدارد ودامن ردایش را به پرهیزکاری فرا می چیند وخود را به درستکاری می آراید و پوشش خدا را پناه پلیدکاری و معصیت خدا میگیرد( در زیر خرقه توحید ، بت پنهان دارد و صراحی میکشد پنهان و مردم دفتر انگارند ).

و چهارمین ، کسی که از عجز خویش ، از دست یافتن به قدرت درمانده است و از بیچارگی خویش به بیچارگی خو کرده و به ضعف و فقر و ذلت زندگی خویش تن داده است ; آنگاه به نام قناعت خود را آرایش میدهد وبه جامه پارسایی خود را زینت می بخشد و در حالیکه : نه در خانه ، نه در بیرون ، نه در دل و نه در زندگی مرد این کار نیست .

در این روزگار تنها تک مردانی باقی مانده اند که یاد روز بازگشت چشمهایشان را فروبسته و حول محشر اشکهایشان را جاری کرده است. اینان از معرکه اجتماع رانده شده اند; بیمناک و بیکس ، لب دوخته وخاموش، دعوت کننده پاکدل ، سوگوارودردمند ; در عصر ارعاب و کشتار تقیه گمنامشان کرده وازیادهاشان برده و خواری و بیچارگی فراشان گرفته است . در دریای تلخی و شوربختی غوطه میخورند; دهانشان بسته و دلشان مجروح; پند دادند واز پا افتادند و در راه آگاهی و هدایت خلق کوشیدند وخسته ودل شکسته گشتند; شکست خوردندودرتوان کم شدند; کشته شدندوبازدرشمارکم شدند .

پس ای شما : اینچنین دنیایی باید درچشمتان ازتفاله درختی که دباغان ازآن رنگ گرفته اند وازریزه هایی که ازمقراض پشم چینان به خاک ریخته است حقیرترآید; پیش از آنکه نسل های آینده از سرنوشت شما عبرت گیرند ، شما ازروزگار پریشان پیشینیانتان عبرت گیرید. این زندگی پست و زبونی را که بدان چسبیده اید رها کنید و آزاد شوید که سخت بی بها و بد نهاد است ; که او دنیا پرستانی را که پیش از شما به او دل بسته بودند وبه او عشق میورزیدند رها کرد .

 


۱۰
دی

.گر فرمان قتل او را صادر کرده بودم قاتل او به حساب می‏آمدم، و چنانچه دیگران را از کشتن او باز می‏داشتم حتماً یاور او می‏بودم. امّا باید دانست آن که او را یاری داده است نمی‏تواند خود را بهتر از خوارکننده او برشمارد، و آن که او را خوار کرده است نتواند یاری کننده او را از خود برتر داند. ولی من آخرین سخن را در باره او می‏گویم: او خود را برتر و بالاتر دانست و تافته جدا بافته پنداشت، و چه بد «دید» و چه بد «برداشت» شما نیز در شورش علیه او تند رفتید و از حد گذراندید. و در هر صورت خدای را در باره هر دو گروه حکم و فرمانی است که انجام خواهد داد.


  خطبه 31 نهج البلاغه را می خواندم ،

هر وقت سخنان مو لی علی را می خوانم احساس می کنم فرسنگها فاصله داریم با علی ،


 


۰۷
دی

هفته وحدت .

 سالروز ولادت محمد مصطفی

سرزمین حجاز در فقرو جهالت فرو رفته بود،زندگی قبیله ای، ابتدایی،جنگ و خون ریزی ،برادر کشی،

خوی اشرافی گری،بردگی

بت پرستی ،همه و همه دامن گیر بشریت شده بود،

در آنسو ،امپراطوری قدرتمند ایران چند سالی است رو به زوال و نیستی گام بر می دارد،دیگر از کوروش و داریوش و حقوق بشر ایرانیان جز نامی باقی نمانده است،

خوی اشرافی گری و زندگی تجملی بر کاخ نشینان ایران سایه گسترده، و امپراطوری روم وضعیتی بهتر از این ندارد!؟

ومحمد  پای به عرصه وجود می گذارد،

سر زمین حجاز بری از تمدن و علم و حتی انسانیت!

  ومحمد رسالتی سنگین به دوش دارد ،دین ابراهیم به فراموشی سپرده شد

محمد آمد تا به انسانها بیاموزد که باهم برابر و برادرند،برای محمد بلال حبشی سیاه پوست با ابو سفیان و ابو جهل تفاوتی ندارد

برای محمد بنی هاشم و بنی امیه و مردمان عادی کوچه و خیابان برابرند.

   محمد آمد تا کاروان گمراه بشریت را به راه کمال باز گرداند تا بگوید به دنیا آمده ایم تا با برابری و برادری کنار هم زندگی کنیم،

آمد تا انسانیت را به همگان بیاموزد ،آمد تا جلو خون و خون ریزی گرفته شود

دین محمد دین برابری و برادری دین مهر و مهربانی است.

و امروز جای بسی تاسف و درد است که مسلمانان به جان هم افتاده اند  دم از وحدت می زنند و از وحدت خبری نیست، به نام دین محمدی می جنگند که راه و روش و منش محمد را فراموش کرده اند.

دست به انتحار می زنند و مردمان بی گناه را نابود می کنند در حالی اسلام کشتن یک فرد بی گناه را برابر با کشتن  تمام مردم می داند.

در هر کجای دنیا نگاه کنیم مسلمانان بی گناه به خاک وخون کشیده می شوند،

یک روز طالبان یک روز القاعده، داعش ،بوکو حرام و......

این اسلام که برادر کشی را سر لوحه کار خویش می کند اسلام نیست

نمی دانم حکومتهای اسلامی در چه اندیشه اند به جان هم افتاده اند و دیگران ثروتشان را می برند

اسیر توطئه دیگرانی می شوند که می خواهند سلاحشان را برای کشتن مسلمانان به فروش برسانند.

ومسلمانان اینگونه گرفتار  ندانم کاری حکومتهایشان شده اند.