یلدا
دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ق.ظ
و باز شب یلدایی دگر
بهانه ای برای دور هم بودنی دیگر!
دور هم بودنهایی که انگار دیگر قدیمی شده است!
قدیما مهر بود وصفا بود وصمیمیت
اگر چیزی بر سفره ها بود برای همه بود. دور هم بودنی بود و هندوانه ای که برای شب چله کنار گذاشته شده بود،
شاهنامه بود وقصه های هزار و یک شب
خانه مادر بزرگ بود و سینی مسی بر روی لحاف کرسی،بوی تخمه های بر آتش نهاده
صدای باران بر بام خانه ،شر شر ناودان و بوی کاه گل و کوچه های گلی!
سوسوی نور فانوسی در دست ،در کوچه های تنگ،
وصدای خنده ای از مهر،
دلها همه یکرنگ همه باهم
وبیایم امشب را باز باهم بر دایره ی مهربانی گرد آییم و شادی را به خانه های سرد باز گردانیم
یلدایتان پر از شادی
- ۹۴/۰۹/۳۰